سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مهر آمد - « راز نهفته »

سوار قطار می‌شی و به آرومی شروع می کنه به جلو رفتن.  بعد یک پیچ، شیب شروع می‌شه و قطار با تلنگرهای متناوب از سرازیری بالا می‌ره. وقتی قطار به بالاترین نقطه می‌رسه...

قطار سرازیر می‌شه و کسی نمی‌تونه جلوشو بگیره. با سرعت به سمت پایین میره و دلت یهو می‌ریزه. دیگه هیچ کاری نمی‌تونی انجام بدی جز اینکه به قطار بچسبی تا مسیر تموم بشه و پیاده بشی...

خلاصه این‌که باز هم اول مهر شد و  تا وقتی تموم بشه باید سعی کنی غرق درس و مدرسه نشی و کنار درس زندگی هم بکنی!!!


نظرات شما ()

نویسنده: امین چهارشنبه 84 مهر 13   ساعت 9:31 عصر


این قافله ی عمر عجب می گذرد          دریاب دمی که با طرب می گذرد


فهرست
105006 :مجموع بازدیدها
120 :بازدید امروز
موضوعات وبلاگ
حضور و غیاب
یــــاهـو
راز نهفته
مهر آمد - « راز نهفته »
جستجوی وبلاگ
 :جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

لوگوی دوستان







لینک دوستان
برای آنکه هنوز منتظر است . . .
مهرآب
مه دیده
نیمکت
علی آقا مربی!
ققنوس سوخته
آوای آشنا

 

بایگانی
نوشته های سال 83
بهار 84
تابستان 84
اشتراک
 

به لقمان گفته شد : از حکمت چه گرد آورده ای؟ گفت : برای آنچه کفایت شده ام خود را به زحمت نمی اندازم و آنچه را به من سپرده شده، تباه نمی سازم . [امام باقر علیه السلام]